کد مطلب:78054 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:100

حکمت 254











و قیل ان الحارث بن حوط اتاه فقال: اترانی اظن اصحاب الجمل كانوا علی ضلاله؟ فقال علیه السلام: «یا حار انك نظرت تحتك و لم تنظر فوقك فحرت، انك لم تعرف الحق فتعرف اهله و لم تعرف الباطل فتعرف من اتاه». فقال الحارث فانی اعتزل مع سعید بن مالك و عبدالله بن عمر، فقال علیه السلام: «ان سعیدا و عبدالله بن عمر لم ینصرا الحق و لم یخذلا الباطل.» یعنی و گفته شده است كه حارث پسر حوط رسید به خدمت حضرت علیه السلام، پس گفت كه آیا تو می بینی مرا كه من گمان كرده ام كه اصحاب جمل بودند بر ضلالت و گمراهی؟ پس گفت علیه السلام: كه ای حارث به تحقیق تو نگاه كرده ای به زیر پای تو كه زیب و زینت دنیا باشد و فریفته شده ای به باطل و نگاه نكرده ای بالای سر تو را و نشناخته ای خدای قاهر

[صفحه 1289]

سلطان بر تو را و حقوق او را-پس حیران گشته ای-به تحقیق كه تو نشناخته ای حق را پس بشناسی تو اهل حق را كه امام بر حق واجب الاطاعه ی تو باشد و نشناخته ای تو باطل را پس بشناسی تو كسی را كه اتیان به باطل كرده است، یعنی آن كسانی را كه نافرمانی امام به حق كردند. پس گفت حارث: به تحقیق كه من به گوشه ای می روم با سعید پسر مالك و عبدالله پسر عمر. پس گفت علیه السلام كه به تحقیق كه سعید و عبدالله پسر عمر یاری نكردند حق را و سعی نكردند در ازاله ی باطل، یعنی پس تو را نمی رسد متابعت ایشان كردن و گوشه گرفتن.


صفحه 1289.